علي جونعلي جون، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

نفس بابا و مامان

دوری اجباری...

سلام عزیز دلم میخوام از روزی بنویسم که مجبور شدم دو شب ازت دور باشم. زمانی که شما 45 روز بود که دنیا اومده بودی. اول اینو بگم که شما همدان دنیا اومدی و ما جشن 10 روزگی شمارو همدان برگذار کردیم و اون 10 روزو شما مهمون بابا علی و مامان زینب بودی خلاصه روز 11 همراه عمو مسعود برگشتیم خونه. اوایلش برام خیلی سخت بود(بچه داری)  اما کم کم یاد گرفتم.تا این که یهو تب و لرز کرفتم و بعد از کلی دکتر رفتن مشخص شد که سینه چپم دچار ماستیت شده و مجبورم بیمارستان بستری شم خیلی برام سخت بود خییییییییلیییییی.  از اونجایی که شما فقط شیر منو میخوردی محبور شدیم برات شیر خشک بخریم و شما اولین شب جداییمونو مهمونه عمه لیلا بودی. ...
23 مهر 1394

نی نی من پسره...

سلآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآم من اومدم دیروز سونو آنومالی داشتم و همراه سونو آنومالی دکتر قرار بود جنسیت شما رو هم به من بگن. ساعت نزدیک به 10 بود که نوبت من شد برم داخل. وقتی تو مانیتور دیدمت چه طور ناناز و عسل دمرو خوابیدی کلا" یادم رفت جنسیت و از خانوم دکتر سوال کنم که خانوم دکتر خودشون گفتن جنس بچت پسره......................5 دقیقه نمیدونم رو آسمونا بودم کجا بودم بالاخره بعد از حدودا" 5 دقیقه ای از خانوم دکتر سوال کردم صد درصد پسره؟؟؟؟ که ایشونم گفتن بله صد درصد پسره و گفتن که سالمی. تازه وقتی دیدم دمرو خوابیدی انقد خندیدم و به خانوم دکتر گفتم عزیزم به مامانش رفته. ...
21 آبان 1393

احساس اولين حركتِ نفسم

سلام گل مامان: اولش معذرت ميخوام كه چند روز نبودم عزيز دل مامان ٩ آبان ساعت ١٠ شب برا اولين بار تكون خوردنت و احساس كردم واي كه چقد حس قشنگي بود امشبم باز تكون خوردي الهي مامان فدات شه همه ي زندگيم  ::    : : ...
11 آبان 1393

آزمایش غربالگری

سلام عزیز دلم.امیدولرم حالت خوب باشه   چندروز پیش رفتم و جواب آزمایش غربالگری سه ماه اول بارداری رو گرفتم. امروز بردم به دکترت نشون دادم و گفت خداروشکر همه چیز خوبه. خیلی خوشحالم و خدارو هزار بار شاکرم. ان شاءالله همه نی نی ها سالم بیان بغل مامانشون   ...
19 مهر 1393